چند روز نبودم
سلام عشق مامان ما یه چند روزی نبودیم، یعنی ٤-٣ روز با بابایی و مامان بزرگ رفتیم شیراز. مامان بزرگ نوبت دکتر داشت و می خواست با بابایی بره، منم از فرصت استفاده کردم و باهاشون رفتم تا خریدای عیدمو بکنم. شنبه صبح رفتیم، ظهر رفتیم خونه پروانه، دختر خاله بابا، عصر مامان بزرگ بردیم دکتر، شبم برگشتیم خونه پروانه و تا فردا ظهر همون جا بودیم، کلی بهشون زحمت دادیم. صبح یکشنبه من و بابایی رفتیم بازار وکیل و من یه پارچه چادر نمازی خوشکل واسه خودم خریدم. ظهر...
نویسنده :
حمیده
16:03